ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
رنگها
گریختهاند از پاییز،
و درختها
یکدست خاکستریند.
باران،
دلش نمیخواهد ببارد،
و هوا
بوی سرفههای شهر میدهد.
آدمها،
نمیدانند که زندگی نمیکنند...
پیوست:
1. دیگر خبری از آن پاییز رنگارنگ نیست.
2. برگهای چنار قبل از آنکه رنگشان زرد شود یا خشک شوند و زیر پایت قرچ صدا کنند، خاکستری میشوند و آرام و بیصدا مچاله میشوند روی زمین.
3. دلم پاییز جنگل میخواهد که با دوچرخه بزنی به خیس جاده...